احمد دیناری، معاون سرمایهگذاری ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی طی یادداشتی که در اختیار پایگاه خبری عصر توس قرار داده، آورده است:
عنصر حرفهای بودن، شاخصی مهم و تاثیرگذار برای سنجش میزان موفقیت، بقا و ماندگاری و همچنین افزایش فروش تأسیسات گردشگری است. متاسفانه اما اکثر کسبوکارهای غیرحرفهای بعضا گستاخانه نقشآفرینی میکنند و نهتنها باعث کاهش راندمان کار شده بلکه باعث افت کیفیت خدمات، افول کسبوکار و رواج غیرحرفهایگری در بازار بزرگ و جذاب گردشگری نیز میشوند.
آموزش، زیربنا و مقدمه حرفهایگری در کسبوکارهای انسانمحور همچون گردشگری است و چنانچه در بدو و ضمن خدمت کارکنان به آن توجه کافی نشود، شاهد نقشآفرینی کارکنانی غیرحرفهای، ناپخته، سطحی و فاقد مهارتهای لازم در محیط کسب و کار خواهیم بود؛ در این صورت مراقبت و حفاظت از مشتریان در بازار پررقابت این روزهای گردشگری به امری دشوار و غیرممکن تبدیل شده و نارضایتی و ریزش پیاپی مشتریان را به همراه خواهد داشت که خود از نشانههای عدم شایستگی مدیریتی در تأسیسات گردشگری محسوب میشود.
میزان توجه به این مقوله مهم در صنعت گردشگری به شدت ارتباط مستقیمی با نگرش و رویکردهای مدیریتی مدیران سازمانها و کسبوکارهای گردشگری دارد و نپرداختن به آن و در بسیاری اوقات، قطع کردن این عنصر حیاتی در بازار پررقیب و پرتلاطم گردشگری، همچون خاموش کردن چراغ در مسیر حرکت و گام برداشتن در تاریکی محض است و به طور حتم ادامه چنین رویکرد و رویه اشتباه، تأسیسات گردشگری را در مسیر افول و ورشکستگی قرار میدهد.
بیشک آموزش پرسنل باعث افزایش کیفیت و در نتیجه خلق ارزش در تأسیسات گردشگری شده و چنان مزیت رقابتی برای اینگونه کسبوکارها ایجاد میکند که رقبا توانایی رقابت با آنها را نداشته باشند چراکه آموزش قدرت است و شاید رقبا بتوانند با قیمتها و تبلیغات شما رقابت کنند اما با نیروی انسانی آموزشدیده و حرفهای شما خیر؛ لذا تا میتوانید در حوزه آموزشهای مهارتی کسبوکار خود سرمایهگذاری کنید وگرنه به زودی شاهد حضور کارکنانی غیرمفید و بعضا گستاخ در کسب و کار خواهید بود و مدیریت این چالش تا حدودی برای شما سخت خواهد شد.
مدیریت بد از دیگر موارد است. به عبارتی بدسرپرستی نیز در کسبوکارهای گردشگری باعث غیرمفید شدن کارکنان میشود. از مدیر یا سرپرستی که خود توهم دانایی دارد، آموزشپذیر نیست و فاقد نگرش و رویکردهای مثبت در زمینه گزینش صحیح و توانمندسازی کارکنان است، نمیتوان انتظار تحول و در نتیجه رشد کسب و کار داشت.
نقش مدیر در کسبوکار به مثابه نقش پدر در خانواده است و چنانچه فاقد مهارتهای اجتماعی و ارتباطی، توانایی برنامهریزی، عملگرایی و تصمیمگیری به موقع، توجه و اهتمام ویژه به آموزش و توانمندسازی پرسنل باشد، به طور حتم باعث ناامیدی و یأس فرزندان و یا پرسنل شده و هیچگاه نمیتواند الگوی خوبی برای پیشرفت شغلی دیگران باشد و اصطلاحا سررشته کار از دستش خارج میشود.
این موضوع از نشانههای سوء مدیریت در تأسیسات گردشگری است و رواج آن موجب میشود برخی از پرسنل از باری به هر جهت حرکت کردن کسب و کار سوء استفاده کرده و هدف اصلی کسب و کار که همانا افزایش مشتریان، سودآوری و جلب رضایت مشتریان است، به حاشیه برود.
در این ارتباط توصیه میشود نه آنقدردر کسب و کارتان به کارکنان سخت بگیرید که برایشان بیاهمیت شوید و وجودتان باعث رنجش و گستاخیشان شود و نه آنقدر سهلگیری کنید که شما را جدی نگیرند. بهترین استراتژی در این ارتباط میانه رفتار کردن، مدیریت بر خویشتن و برقراری تعادل در کار است.
یادمان نرود که مراقبت از مشتریان و وفادارسازی آنها برای حفظ و تداوم ارتباط و خرید مجدد از ما به کارکنانی وابسته است که به درستی مدیریت یا سرپرستی شدهاند و این مهم با نقشآفرینی مدیران خوب کاربلد و حرفهای میسر میشود نه مدیران خوب بدون توانایی در کسب و کار و سازمانها.
مورد بعدی تحت فشار کار کردن است. این موضوع امروز آنقدر مهم است که برای آن کارگاههای آموزشی متعددی در بازار کار برنامهریزی و برگزار میشود و طی آن مهارت کار کردن زیر فشار به کارکنان آموزش داده میشود.
در کسب و کارهای گردشگری و هتلداری نیز که اساسا فعالیتها ۲۴ ساعته و در طول شبانهروز است و دستاندرکاران و فعالان آن باید همیشه و در همه حال مهیا و آماده خدمترسانی به گردشگران باشند، اهمیت این موضوع بیشتر قابل مشاهده و درک بوده و این هنر مدیریت است که با حسن تدبیر، گزینش صحیح و نظارت موثر بتواند فشارهای روحی و روانی ناشی از ویژگیها و خصلتهای این نوع از کسب و کار را تعدیل و احتمال غیرمفید شدن کارکنان را کاهش دهد.
در اغلب موارد نیز سبک و ضعف مدیریتی مدیران تأسیسات گردشگری باعث افزون شدن این فشارها بر پرسنل شده و پیامدهای سوء و جبرانناپذیری را بر پیکره این قبیل کسبوکارها وارد میکند. به طور قطع و مسلم مدیری که پای در جای دیگران میگذارد و فاقد شایستگیها و مهارتهای لازم مدیریتی است، با اعمال فشارهای بیوقفه همانگونه که اشاره شد باعث تشدید و قوت گرفتن این عارضه در کسبوکار میشود.
مدیران تاثیرگذار و حرفهای به جای سخت کردن کارها و اوضاع برای کارکنان و مشتریانشان، سهلتر یا آسانتر کردن کارها برای مشتریان و پرسنل را سرلوحه امور مدیریتی خود قرار میدهند و به جای ایجاد تعارض و تشدید فشار در محیط کار، تعارضها را مدیریت و با برقراری تعادل به تقویت توان و تمرکز هر چه بیشتر کارکنان خود میپردازند که نتیجه آن رشد و بقاء کسب و کار در بازار خواهد بود.